نویسنده: محمد حسین اصفهانیان پنج شنبه 87/1/8 ساعت 3:21 عصر
به نام انکه در شب غمگین عشق اشک را از چشمانم سرازیر نمود
ای کاش تو از چشمانم می خواندی که چقدر دوستت دارم
تا وادار نشوم برایت اقرار کنم
هر چتد که در مقابل تو اقرار عشق شیرین است
اما نمی دانم تا چه حد پذیرای این عشق ساده و پاک هستی
از کجا اغاز کنم بیان قصه ای گویا؟
گویای عظمت و شکوه یک عشق
قصه عشقی شیرین که تا ابد با توست و یا حقیقتی ساده
از عشقی که تو برایم به ارمغان اوردی
نمی خواهم با کلمات بازی کنم
دیگه نمیخواهم بازگو کننده انچه در قلبم میگذرد باشم
و فقط می دانم که دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم...